88/6/16
7:34 ع
"عهد شکنی مرام روزگار ماست . مرام بی مرامی است. تو عهد می شکنی . من عهد می شکنم . ما عهد می شکنیم . اول شخص دوم شخص . سوم شخص . از اینکه عهد می شکنیم به خود می بالیم . زندگی سرتا سر خشونت است . "
"فعلا چندماهی کار دارد تا ترجمه اش تمام شود و بعد هم دو میلیونی که وام گرفته ای را پایش بریزی و بعد منتشر شود . دوست دارم به دختر کوچکی که در درونم خفته است بگویم که اگر شبی هفت ساله خوابید و بامدادان هزار ساله بلند شد .همه اش از صدقه سر همین کابوسهایی است که در نهایت شب دیده بود . اگر نبودید رنجها و دردسرها و محرومیت ها و سرکوبهای من هیچ کتابی هم نوشته نمی شد .نمی دانم شاهنامه من کی نوشته می شود . شاید وقتی قسطهای کتابم تمام شود . شاید وقتی توزیع کتاب یک مکانیزم روشنی پیدا کند .یا کسی لااقل پیدا شود که از جامعه مخاطبت حمایت کند و کتابت را به دست آنها برساند همه به دنبال کسب و کار خویشند . به فکرخویشند"
یادم می افتد به حرف معاون وزیر ارشاد وقتی با افتخار از محرومیت های نویسندگان می گفت که نباید نویسندگان برای انتشار کارهاشان پول بپردازند .نویسنده نباید کار ناشر را بکند .......در دلم پوزخندی زدم . "صد رحمت به دوران سلطان محمود غزنوی که فردوسی لااقل منتظر صله سلطان ماند هر چند که اوهم چشمش به دروازه های طوس خشک شد ......چون وقتی صله سلطان از دروازه وارد شد جنازه فردوسی را از دروازه ای دیگر بیرون می بردند. حالا ما فردوسی نشده چه باری به دوش می کشیم......اندوه قرنها را. "
امروز که کتاب امیرخانی را خواندم در دلم نور امیدی تابید . هنوز به میانه اش نرسیده ام . نویسنده ای به این جوانی و این همه شناخت فراز و فرود داستانی و این نثر جادویی . تبریک . شاید روزی یک مطلب کامل درباره اش نوشتم . کار دیگری که نمی توان برای نویسنده جماعت کرد . لااقل یک دلگرمی معنوی ایجاد کنیم .
88/6/13
12:57 ع
چند وقت پیش در ایسنا مطلبی خواندم که طبق معمول روانشناس های خوشحال نوشته بودند . من این مطلب را برعکس کردم چون فکر می کنم درستش همین است و راه موفقیت در اجتماع خشمگین ما این است . بخوانید و نظر بدهید :
برای اینکه موفق شویم
ا. اجازه ندهید دیگران در کنار شما احساس آرامش و راحتی کنند ( همیشه در ژست باشید ) سعی کنید جوی ایجاد شود که دور شما بودن همچین ساده هم نباشد. دوست ندارید ؟ پس اگر پایش را خوردید دیگر دنبال راه نجات نباشید.
2. خودخواه باشید و همیشه وانمود کنید که همه چیز را می دانید. باز باور نمی کنید ؟ خب صداقت داشته باشید بعد می بینید که همین آدمهای پرادعای بی سواد چطور جلوی چشم شما یکی یکی پله های ترقی را طی می کنند.
3 . مهربان و خیرخواه و مودب نباشید . این هم یکی از رموز پیشرفت است . باور نمی کنید ؟ امتحان کنید .
بی ادبی و نامهربانی و بدخواهی ...........عاقبت خوشی در انتظار شماست.
4. به دیگران کمک نکنید که پیشرفت کنند تا می توانید مانع شوید. به کسی تبریک نگویید . نگذارید حس خوبی از یک موفقیت کاری داشته باشد . بگذارید همیشه فکر کند که ضعیف و ناتوان است و تا میبینید که موفقیتی هم کسب کرده شروع کنید به مسخره کردنش . باز باور نمی کنید ؟ امتحان کنید . قدرتتان چند برابر می شود . یادش بخیر .........دکتری بود که می گفت مردم ما توهین را دوست دارند .........با توهین جلو بروید . بقیه اش را شما اضافه کنید .