89/9/28
12:4 ص
دکتر حسابی تعریفی از جهان سوم در قالب یک خاطره بیان میکند،که هر بار بخوانیم، به او درود میفرستیم، خدایش رحمت کند که خوب میدید
اما خاطره پرفسور حسابی
روزی در آخر ساعت درس، یک دانشجوی دوره دکترای نروژی پرسید: " استاد؛ شما که از جهان
سوم میآیید، جهان سوم کجاست؟ "
فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده
بود، من در جواب فیالبداهه مطلبی گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا میکنم، به او گفتم :
" جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،
خانه اش خراب می شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
و هر کس که بخواهد خـــــــــــــــــــــــــــــــــانه اش آباد باشد
باید در خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرابی مملکتش بکوشد ! "
89/9/23
11:31 ع
می شد تشنه از سر شط بلند نشود.
وقتی گفتند آب بیاور، می شد سیاهی هایی که دو سوی نهر، پشت درختها بودند را بشمارد و
حساب کند که نمی شود.
شب پیش که فامیلهایش در سپاه یزید، پنهانی امان نامه آوردند، می شد
کمی فکر کند قبل از اینکه سرشان داد بزند :
« میگوئید من در امانم، پسر فاطمه در امان نیست ؟ »
زیرک و شجاع بود و هوای همه چیز را داشت، پرچم را برای همین داده بودند
به دستش.
می شد به او تکیه کرد،
فقط پای برادرش که به میان می آمد، وضع فرق میکرد .
حساب یادش می رفت .
یادش می رفت با دندان نمی شود مشک را این همه راه ببرد .
یادش می رفت همه ی سیاهی های پشت درختان تیر دارند و عمود آهنی .
یادش می رفت بی چشم و دست، اسب را نمی شود برد سمت خیمه ها .
می شد تشنه از سر شط بلند نشود .
می شد آب را نریزد روی آب،
ولی پای برادرش که به میان می آمد .....***
پی اس 1:***نشریه راه عشق محرم 1431
پی اس2: رفت در آب روان ساقی و لب تر ننمود جان به قربان وفاداری آن باده پرست
پی اس 3:
"از آب هم مضایقه کردند" ای دریغ
اینگونه بود قصه "مهمان کربلا"...
التماس دعا