سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

89/9/23
11:31 ع

می شد تشنه از سر شط بلند نشود.

وقتی گفتند آب بیاور، می شد سیاهی هایی که دو سوی نهر، پشت درختها بودند را بشمارد و

حساب کند که نمی شود.

شب پیش که فامیلهایش در سپاه یزید، پنهانی امان نامه آوردند، می شد

کمی فکر کند قبل از اینکه سرشان داد بزند :

« میگوئید من در امانم، پسر فاطمه در امان نیست ؟ »

زیرک و شجاع بود و هوای همه چیز را داشت، پرچم را برای همین داده بودند

به دستش.

می شد به او تکیه کرد،

فقط پای برادرش که به میان می آمد، وضع فرق میکرد .

حساب یادش می رفت .

یادش می رفت با دندان نمی شود مشک را این همه راه ببرد .

یادش می رفت همه ی سیاهی های پشت درختان تیر دارند و عمود آهنی .

یادش می رفت بی چشم و دست، اسب را نمی شود برد سمت خیمه ها .

می شد تشنه از سر شط بلند نشود .

می شد آب را نریزد روی آب،

ولی پای برادرش که به میان می آمد .....***
 

پی اس 1:***نشریه راه عشق محرم 1431

پی اس2: رفت در آب روان ساقی و لب تر ننمود      جان به قربان وفاداری آن باده پرست

پی اس 3:

 "از آب هم مضایقه کردند" ای دریغ

اینگونه بود قصه "مهمان کربلا"...

التماس دعا


مشخصات مدیر وبلاگ
 
Brave Heart[0]
 

این یه وبلاگ گروهیه که متعلق بچه های کامپیوتر واحد تهران میباشد.


لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ