سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

88/2/17
11:4 ع

یه چیزی بود که همیشه حسش می کردم ...

با وجود اینکه شاید یه کم شبیه حس تو فیلم ها و جمله های تو کتابا باشه، ولی چون این حس رو دوست دارم؛ حتی غیرعادی، بچگانه یا خنده دار بودنش از نظر دیگران هم برام جالبه !

دیروز که به یکی از دوستام اینا رو گفتم، خیلی خوشحال شدم که اونم این حس رو درک می کنه ...

من فقط درکش می کردم، ولی دوستم یه تعریف قشنگ برای این حس داشت ...

" تو هر روزی، خدا برای تو یه معجزه قرار داده ...!"

معجزه!

خب معجزه یعنی چی؟! هر اتفاقی که هر چند کوچیک باشه، ولی خارج از چهارچوبای عادی و تعریف شده تو باشه .. یعنی اتفاقی که شاید فقط برای یه لحظه تو رو از روزمرگی دور کنه .. چند ثانیه تو رو به فکر واداره .. چند ثانیه تو دلت یه هیجان خاص ایجاد کنه ...

برای دیدن معجزه ی هر روزت که هدیه خداس، باید خوب دور و برت رو نگاه کنی! بعضی روزا اصلا چشم بصیرت نداری .. بعضی روزا با چشم غیرمصلح هم دیده می شن .. بعضی روزا هم خبری از معجزه نیست! چون تو نخواستی ببینیش!

این معجزه ها یه جورایی نشونه اند .. نشونه اینکه امروز روز خوبیه .. امروز خدا خواسته که تو معجزه اش رو چندین بار ببینی .. نشونه اینکه امروز قرار نیست اتفاق بدی بیافته، حتی اگه از مدتها قبل همه چیز برای یه فاجعه آماده بوده باشه ...!

سه شنبه ...

صبح زود برای انجام یه کار پراسترس و احتمالا خسته کننده با عجله از خونه زدم بیرون .. داشتم تو پیاده رو می دویدم، نمی دونم چی شد که وسط چاله چوله های پیاده رو دیدمش و یه دفعه ترمز کردم! (آره ABS! همون!!!)    نمی دونم اون وقت صبح اون کفشدوزک کوچولو چرا داشت اونجا روی زمین قدم می زد! جالبیش اونجا بود که کفشدوزک می خواست زنده بمونه و می خواست که من ببینمش! اگه اینو نمی خواست و من 1 ثانیه دیرتر می دیدمش دیگه زنده نبود!

دیدن اون کفشدوزک تو شرایطی که من از شدت استرس و عجله جلوی پای خودم رو هم نمی دیدم، یه معجزه بود! معجزه روز سه شنبه من! مطمئن شدم که اون روز، روز خوبیه !

چند ساعت اول روز این رو نشون نمی داد .. یه روز کمابیش استرس، که کلا با جملات "هرچی باد آباد – خدایا ما خودمونو به تو سپردیم – بسم ا.. به امید خودت – ما چشم بسته رفتیم جلو، هوای ما رو داشته باش!"  سپری شد ..

با وجود این ساعات پرتنش من هنوزم می دونستم که امروز روز خوبیه! چند ساعت بعدی هم اینو نشون نمی داد! به جای اینکه حالم بهتر بشه، داغونتر شدم ..! ولی نشونه هنوز وقت داشت که کار خودشو بکنه!

حال داغون من این دفعه به خاطر یه آرامش جدید دگرگون شد! آره دیگه! الکی الکی داغونم کرد! درجه ام به شدت تعدیل شد! بالاخره هوای بهاره دیگه !!!

یکی از معجزات اون روز این بود که من با تکنولوژی فلش و کاربرداش آشنا شدم! من فهمیدم که تو این زمونه هر افغانی یه فلش داره چه برسه به مهندس جماعت !!!! دیگه .. دیگه ..

شب وقتی داشتم می خوابیدم حالم خوب بود .. خیلی خوب .. من روز سختی رو داشتم ولی آخر روز حالم خوب بود ... معجزه کار خودشو کرد!

چهارشنبه ...

هوای بهار همچنان غوغا می کنه! از پنجره های جنوبی نگاه می کنی آفتاب رو می بینی! از پنجره های شمالی رگبار بارون .. و نشونه امروز من بازم یه جایی روی زمین بود، جایی که تو اون رگبار و تو فضای باز و بدون سایبون محوطه یه تیکه 5-6 متری خشکِ خشک بود!!! ابرای آسمون اون یه تیکه رو جا انداخته بودن!!!  من که برای بار اول بود که همچین صحنه ای رو می دیدم!

فکر کنم پپ گواردیوالا هم صبح امروز معجزه اش رو دیده بود! نشونه ای که شبش به معجزه تبدیل شد! کی فکرش رو می کرد که داور دیشب تا اون حد کور باشه!! 10 نفره، بدون آنری و مارکز، تو لندن، دقیقه 93، وای چه شبی بود!

دیشب بیشتر از همه بین اون همه بازیکن چلسی، دلم برای جان تری سوخت! فکر کنم معجزه اون روزش رو ندیده بود! خیلی بدشانسه! گناه داره ...!!

پنج شنبه ...

جمعه ...

و نشونه ها آماده اند برای اینکه تو ببینیشون! برای اینکه تبدیل بشن به انرژی + واسه یه روز تو! بگردی پیدا می شه!

آره! همه چیز همه جا برای همه کس بهانه است !  مگه اشکالی داره؟!  دلت خوش باشه ...

ای پی 1: اشتباهات داوری جزی از بازی فوتباله! و فوتبال مثل زندگی بی رحمه و البته غیر قابل پیش بینی!

ای پی 2: تو بازی دیشب یه چیزی که بعد بازی خیلی برام جالب بود، تعریفی بود که از داور برای یه بازیکن حرفه ای فوتبال شده بود! بالاک واقعا حق داشت که اون داور بی کفایت و کور رو خفه کنه ولی در اوج عصبانیت ... انگار یه حفاظ فولادی دور داور کشیده باشن ...

ای پی 3: دیروز خیلی خوش گذشت! مرسی! و خیلی جالب بود که دیروز هم همون اتفاق همیشگی تکرار شد!  نمی دونم چرا هر وقت من و تو با هم می ریم بیرون، پارک، یا هرجا که دو تا نیمکت واسه نشستن داشته باشه .. همه اشتیاق شدیدی دارن با وجود کلی نیمکت خالی که دور و بر ما وجود داره، بازم بیان و به جمع 2 نفره ما بپیوندن!!!!  نه یاالله ی! نه ببخشیدی! نه بفرمایی!!!  جالبیش اینجاس که علاقه شدیدی هم به شنیدن حرفای ما دارن! اگرم سکوت کنیم بهشون برمی خوره که چرا با اومدن اونا حرفمون قطع شده!!!!!!  فکر کنم دشمنا همه جا واسه ما مامور مخفی با لباس شخصی با درجه استتار بالا گذاشتن!!!

 


مشخصات مدیر وبلاگ
 
Brave Heart[0]
 

این یه وبلاگ گروهیه که متعلق بچه های کامپیوتر واحد تهران میباشد.


لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ