صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

88/8/22
12:13 ص

من آدمی را می شناسم اینقدر بیکار که مثل آینه تو است . دستت را بالا می بری او هم بالا می برد...
من آدمی را می شناسم که حاضر است برای زمین زدنت از هیچ کاری دریغ نکند...
من آدمی را می شناسم  که به تو مثل ابزار نگاه می کند و وقتی که خرش از روی پل گذشت و کارش روبراه شد، دیگر نمی شناسدت!
من آدمی را می شناسم که  گاهی وقت ها جواب سلام تو را هم نمی دهد. با اینکه ...
من آدمی را می شناسم که "استعداد خوبی در صنعت گوشه و کنایه دارد ، هر چند که  ادبیات نخوانده است !"
من آدمی را می شناسم  که  تا می تواند از خوبی هایت سوء استفاده می کند و می پندارد که تو نمی فهمی ! و همچنان مثل کبکی که سرش را زیر برف کرده است ، به کار خودش ادامه می دهد...
من آدمی را می شناسم اینقدر خودخواه که تو را  فقط برای خودش می خواهد ...
من آدمی را می شناسم که  نمی داند یا نمی خواهد بداند که باید به عقاید دیگران احترام گذاشت و صرفا بر این معتقد است که "عقیده ی هر کس فقط برای خودش محترم است نه برای دیگران" و وقتی تو را می بیند یاد ...می افتد!
من آدمی را می شناسم که  ...مرتب روی اعصابت بالنس قوس می زند  و از خرک کمرت کولی می گیرد! و تو مجبوری تحمل کنی...
من آدمی را می شناسم که  برای اثبات حقانیتش، حالا دست به دامن فرصتهای نادرستی شده است...
من آدمی را می شناسم که  وقتی مرا در خیابان دانشگاه می بیند (با بچه ی کوچکی که انگار از من و تمام اطرافیانم می ترسد) با چشمانی گریان به ابوالفضل قسمم می دهد که بچه اش گرسنه است .
من  آدمی را می شناسم که صبح تا شب برای یک لقمه نان روی پشت بام خانه اش آلوچه های باغ های مردم را که خودشان حال ندارند بجوشانند . می جوشاند و در دیس می ریزد تا لواشک درست کند . و بعد لواشک هایش را روی طناب پهن می کند . و نردبانی که به پشت بام خانه اش می رود شکسته  و  آن روز که باران گرفت چه دردسری کشید...
من  آدمی را می شناسم که" در زمان جنگ هست و نیستش را از دست داد و از ایران هم رفت . و چند سال بعد برگشت  آبادان که آنجا را از نو بسازد . می خواستند نماینده مجلسش  کنند، نرفت و ماند کنار همان مردمی که دوستشان داشت ..."
من آدمی را می شناسم که حالا و بعد از گذشت سال های بسیار ،دیگر تاب نبود فرزند مفقود الاثرش را ندارد و هر روز جلوی درب خانه اش را آب و جارو می کند و می نشیند و  با چشمانی پر از انتظار به ناکجا خیره می شود ...
من آدمی را می شناسم که ...وقتی با او حرف می زنی به آرامش می رسی . وقتی دردهایت را می گویی سبک می شوی . وقتی نیست دل تنگ می شوی . وقتی می آید خوشحالی . وقتی غمگین است دلت می گیرد. وقتی با او به آرامش می رسی امنیت داری . و هیچ وقت و هرگز تو را متلاطم نمی کند. در راه است ...
"برای دردهایت اگر درمانی خواسته ای.
از تنهایی اگر در هراسی .
از مرگ اگر می ترسی
تنهایت اگر گذاشته اند .
نیازمند یک نگاهی تا به تو جان دهد
آرامت کند
آسوده خاطرت کند ...
من خواب دیده ام
که کسی می آید
کسی که مثل هیچ کس نیست...
من خواب دیده ام که کسی می آید
کسی که مثل هیچکس نیست
کسی دیگر...
کسی بهتر...

کسی که
در دلش با ماست ، در نفسش با ماست
در صدایش با ماست

کسی که آمدنش را
نمیشود گرفت
و دستبند زد و به زندان انداخت
کسی که زیر درختهای کهنه ی یحیی بچه کرده است
و روز به روز
بزرگ میشود، بزرگ میشود
کسی که از باران ، از صدای شرشر باران ، از میان پچ و پچ
گلهای اطلسی،

کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش بازی میآید
و سفره را میندازد
و نان را قسمت میکند
و پپسی را قسمت میکند
و باغ ملی را قسمت میکند
و شربت سیاه سرفه را قسمت میکند
و روز اسم نویسی را قسمت میکند
و نمره ی مریضخانه را قسمت میکند
و چکمه های لاستیکی را قسمت میکند
و سینمای فردین را قسمت میکند
درختهای دختر سید جواد را قسمت میکند
و هرچه را که باد کرده باشد قسمت میکند
و سهم ما را میدهد
من خواب دیده ام
من خواب آن ستاره قرمز را دیده ام ...من خواب آن ستاره قرمز را ...وقتی که خواب نبودم دیده ام . کسی می آید ...کسی دیگر ....کسی بهتر "

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گ ا د ب ل س ی و


  

88/8/8
10:0 ع

الی حاضری ؟ همه چی آماده ست ؟! جلبک میوه و شرینی اوکیه؟! حواست باشه پری ناخونک نزنه ... همه چی روبراست ؟! الان میرسنا ... حاج خانوم بپر اون دو بسته نقل رو از تو کیفم بیار ....
یک دو، یک دو ، یک دو سه ، صدا میاد؟! خوبه؟!! حاج خانوم اومدن ؟!!!!!!! آره ؟! بریم که هانی می خواد بترکونه ...
دوووووووووووف ...به افتخار عروس و داماد بزن کف قشنگه رو ...بزن دیگه...بابا هنوز خیلی شُله ..احیانا نون نخوردین؟! چی ؟!سه روزه هیچی نخوردین که بیاین اینجا دلی از عزا در بیارین ؟! خدایی؟! پس بگو چرا این پری همش دوره میوه و شیرینیه ...پس قضیه اینه...
من این حرفا حالیم نیست ... بابا مثلا عروسیه ها ...
یه بار دیگه به افتخار عروس و داماد بزن کف قشنگه رو ...آفرین حالا شد ...
مبارککککککککککککککککککککککککککککککه... به پای همدیگه پیر شن ایشالله ....به افتخار عروووووووووووووووس خانوم.... لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی ... بابا یکی بیاد درست و حسابی کِل بکشه .... به به چه عروسی ..مخصوصا که عروسشم از نوع هپیه ...پیچک اون اسفند رو بیار ...
اِه لُپای ماه داماد چرا گُل انداخته ؟! چه داماد خجالتیه ... بابا به افتخار این داماد خوشبخت بزن کف قشنگه رو .... مبارک باشه ...امیدوارم از این به بعد صدای سکوتتون با شادی همراه باشه...
و حالا به افتخار رُز ماری ....... رزماری جوون از اون شاباشا به ما هم میدین ؟!! فقط مال عروس و داماده؟! چی ؟! یه راه داره ؟چه راهی ؟!باید برقصیم حتما؟! ای بابا یه راه آسونتر بگین... آخه من که رقص بلد نیستم !!!!!!!!!!!!
همچنان به افتخار شوووووووووووووووووووووون ....
بابا این ماه دامادمون چقدر سرخ و سفید میشن ؟! آهان چون اینجا زنونه ست ؟! خوب زودتر می گفتین..بچه ها کف آخر رو به افتخارشون بزنین ، می خوان برن مردونه .... به افتخارشووووووووووووووووووون ...


الی جوون بپر آهنگ رو عوض کن :
"یه جورایی دوسش دارم، بد جوریم دوسش دارم ..."
آره خوبه ! فقط یه کم ووولوم بده ...آهان خوبه ...
چرا هیچکس نمیاد وسط ؟! حتما باید بلندتون کنم؟!
خوب بذار ببینم از کی شروع کنم ... از حاج خانوم !!!!!! حاج خانوم پاشو  ..پاشو دیگه ...آهان آفرین...فقط یهو نپیچونی آبرومون بره هاااااااا
نفر بعدی ...الی جون بدو بدو تا این پیچک نپیچونده ..برو وسط مواظبش باش ....آباریکلا دختر ...
بَه....استاد ش.ز هم خودشون تشریف آوردن ...آهان همینه ،باریکلا ...
پری جوووووووون! عزیزم اون میوه و شیرینی رو ول کن، چقدر می خوری؟ پاشو با رقص چشم نوازت این جماعت رو به فیض کامل برسون.... آفرین ...چه دختر حرف گوش کنی...
"خوشگلا باید برقصن...خوشگلا باید برقصن..."
جلبک جون تو رو هم باید صدا کنم ؟! ... از استاد ش.ز یاد بگیر... ببین هنوز مانتوشو در نیاورده رفت تو کار قِر ...
من1 تو چرا بیکار نشستی؟!
فرحناز جونم ! چرا تنها نشستی؟!بیا خودم دستتو می گیرم ! یه وقت غریبی نکنی ها ...چی؟ خودم ؟! من بلد نیستم برقصم ...نترس هپی ناراحت نمیشه بهش گفتم  من تو کارِ پشتیبانی و تدارکاتم...
به افتخار زهرا خانووووووووووم ... دیگه مجلس متعلق به خودتونه ... هر گلی زدین به سر خودتون زدین ....مبارک باشه انشالله....
وایسا ببینم ... جلبک یه دقیقه جیغ نزن! چرا از مردونه صدایی نمیاد ؟! بابا یه دقیقه ساکت باشید ببینم چرا از مردونه صدایی نمیاد؟! نکنه خوابشون برده!!
جلبک حاضر شو بریم اونور!!!!!!!!!!!!!!!
ای بابااااااااااااااا ! مطمئنین اومدین مجلس عروسی ؟! کاش قبلش می گفتین بهم یه جلسه ی توجیهی براتون میذاشتم ...! بابا بلند شید دور این ماه دامادِ ما رو بگیرید دیگه ...آهای آریا من و فریاد زیرآب با شما هستما... پاشید دیگه ؟! زیر لفظی می خواین؟! چی؟! خجالت می کشین؟! از کی ؟! از من؟! باشه بابا من الان میرم ...ولی قول بدید سنگ تمومه رو بذاریدااا ...یه صدای سکوت که بیشتر ندارید...فقط قبل از اینکه برم یکی بگه این جناب پیشکسوت beho کجا هستن ؟! از ایشون توقع بیشتری می رفت ... بالاخره باید تجاربشون رو در اختیار تون  میذاشتن ...
این پرمن کجاست ؟! خانوما کم بودن آقایونم من باید بلند کنم ؟! چرا دم در وایسادی؟! بابا بفرما تو دمِ در بَدِه!!!
راستی تا یادم نرفته ، ahf شما هم  برید وسط ، غریبی نکنید ...
جناب mde  شما هم یه دقیقه از فکر ویندوز سرور و  هاب و روتر و شبکه و شارژ ای دی اس ال بیاین بیرون و یه قر با دوستتون(ahf) بدین ...به خدا برای روحیتون خوبه ... 
خوب دیگه  خیالم راحت باشه ؟! دارم میرماا ... جلبک بدو بریم...
باز نشستین که ؟! ببین یه دقیقه نبودما ... چشم منو دور دیدن ... پری باز نشستی داری می خوری که ...چی ؟ یکی هنوز وسطه؟! اِِِِِِِِِِِِِِِِِهههههههههههههههههههههه بابا بی خیال حاج خانوم ...گفتیم برقص نه اینکه از اول تا آخرش وسط باشی ...الی جلوی حاج خانومو بگیر!

 یکی بره عروسو بلند کنه ،نه نه صبر کن این یکی کار خودمه..

خوب عروس خانوووم ...نوبتی هم که باشه نوبته خودته...نگو نه که اصلا راه نداره...دستتو بده به من ..آروم بلند شو ...مواظب باش دامنت نره زیر پات بخوری زمین ! آهان یواش..بیا بیا ...

بجه ها به افتخار خودِ عروس خانووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووم...


پی اس1: معاشران گره از زلف یار باز کنید  شبی خوشست بدین وصلتش دراز کنید
  حضور خلوت انس است و دوستان جمعند      و اِن یکاد بخوانید و در فراز کنید
پی اس2: only for 2 u…
پی اس3 : مبارک باشه عزیزم ... دیگه هر سال روز تولد امام رضا برات یه روز خاطره انگیزه ...به شما هم تبریک میگم ...انشالله در کنار هم لحظات خوبی رو سپری کنید و در کنار هم خوشبخت بشید ...
پی اس4: خیلی سخت بود لحنمو این طوری عوض کنم...
پی اس5: الی : یعنی آبجی هپی ما به همین سادگی عروس شــــــــــــــــــــد.... وای خدا من که هنوزم که هنوزه باورم نمی شه، به به ،چه دومادی،نیگاش کن تو رو خدا خوشبختی داره از سر و روش می باره. علیرضا خان دیگه سفارشت نکنمااااااا، هوای عروس خانوم ما رو داشته باشیاااااا.
پی اس6: هانی:نگاشون کن چقدرم به هم میان....

پی اس ویژه: همین الان مطلع شدم که یکی دیگه از مهندسان اهل دل در همون تاریخ 8/8/88 به جمع متاهلین پیوستن ...به افتخار مرضیه (کلانتری) عزیزززززززززززززززززززززززززززززززززز....مبارک باشه ...خوشبخت بشی عزیزم
God BleSs u

 

 


 


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
Brave Heart[0]
 

این یه وبلاگ گروهیه که متعلق بچه های کامپیوتر واحد تهران میباشد.


لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ