89/5/13
5:59 ع
سلام ...
اول فقط می خواستم از میم مثله ... در حد یک کامنت به خاطره مراسم دیشب تشکر کنم ( گوشیت خاموشه )که واقعا همه چیز عالی بود و به من که خیلی خوش گذشت ... و براشون (عروس و دوماد) آرزوی خوشبختی می کنم ... ان شاالله عروسی خودت ! ولی دیدم یک مطلب قشنگی نوشتی که واقعا مشکل من هم هست و فکر کنم مشکل همه ما باشه ... !
بسیاری از مسایل را دین (رساله مجتهد مورد تقلیدتون صرفا منظورمه) تکلیفش را صراحتا معلوم کرده ولی ما به دلایل متعددی که در ادامه ذکر می کنم از انجام آن بر طبق دستور سرپیچی می کنیم ، مثلا :
- گوش کردن به صدای زن (موسیقی و آواز) برای مردان حرام است حتی اگر صدای تلاوت قران زن نامحرم باشد
خب نظرتون چیست ... ؟!؟ فکر نکنم مجتهدی را بتوانید پیدا کنید که نظری خلاف این داشته باشه ! همه دین شناسان با هم اشتباه این حکم را از قران استخراج کرده اند ... آیا اسلام ما چیزی به جز قران است یا به ما جداگانه وحی می شود (بعید نیست که به هر کس مسایل جداگانه وحی شود و سیر سلوکی افراد با هم تفاوت کند اما این حکم کلی دین را زیر سوال نمی برد)
حالا من چه طور خودمان رو توجیح می کنیم تا دست به چنین گناهی بزنیم:
پس گروه های کر خانوم ها چیست که در موسیقی با آقایون می خونند ، اشکالی نداره؟
پس تکلیفه تبلیغات بازرگانی و برنامه های کودک ها که دوبلور های زن برای آهنگ خوندن دارند چه می شود؟
این همه مردها به صدای زن ها گوش کردند ومخصوصا راننده کامیونه و تاکسی ها و همه همه چاق و چله اند ؟
اصلا این حکم چه دلیلی داشته؟ گور بابای اسلام ! بذار راحت باشیم ! مهم ایه که آدم دلش پاک باشه !
خدا بیکاره مگه ببینه کدوم مرد صدای زن گوش کرده و کدام گوش نکرده ... قاعدتا کارهای مهم تری هم داره !
خدا مهربون تر از اونه که بخواد گیر به این مسایل کوچیک بده!
اصلا این حرف ها رو همین آخوندها گفتند که خودشون از همه بدترند!
الان نرم افزارهایی که صدای مرد رو به زن تبدیل می کنه ... کلاه شرعی می شه گذاشت؟
- رقصیدن در مجلس طرب حرام است و رقص تنها رقصیدن زن برای شوهرش مجاز است
حالا من چه طور خودمان رو توجیح می کنیم تا دست به چنین گناهی بزنیم:
مگه رقص همون حرکات موزون نیست ... حرکات موزون هم که ورزشه ... ورزشم که خوبه !
آدم تخلیه می شه و خیلی هم حال می ده!
این احکام جوابگوی نیازمندیهای امروز ما نیست !
اونهایی که می رقصند خوش هیکل تر هستند!
- خوردن هر ماده مست کننده ای حرام است و آدم مست را باید حد بزنند یعنی هفتاد ضربه شلاق ...
حالا من چه طور خودمان رو توجیح می کنیم تا دست به چنین گناهی بزنیم:
چند وقت پیش یکی از دوستانم می گفت نه بابا مشروب همون سرکه است و خواص بسیار خوبی هم داره و اون که می گن بده مصرف زیادش است و یکم روی سالاد و توی گوشت !
گاهی اوقات برای فراموش کردن مسایل تلخ زندگی باید بخوریم!
همه دارند می خورند!
- شرکت در مجالس رقص و طرب حرام است ...
و هنوز نامه حضرت علی به حاکم بصره در خصوص شرکت در یکی از این بزم هایی که سران شهر گرفته بودند ر اکه در کتاب قران دبیرستان خوندیم فراموش نکردیم که او را به چه آتشی در جهنم انضار داد
حالا من چه طور خودمان رو توجیح می کنیم تا دست به چنین گناهی بزنیم:
خب دیگه گذشت اون زمون ... اوه هزار و چهارصد سال پیش بود ... دوره زمونه عوض شده!
بابا زندگی دو روزه و ادم باید شاد باشه!
گیر نده و به خودت سخت نگیر!
و ....و....و.... سگ بازی ، غیبت ، .... و حرف رکیک .... و ....برو جلو .....اسراف ..... طلاق .... و ... .... سخن چینی و .... !
خب به نظرتون چه شد که این شد و من مجاز به انجام هر کاری شدم ... من که تمامی حدود و خط قرمزها را هم می شناختم ...
چند نکته به نظر می اید باعث بروز اتفاقات ناگوار بالا شده که من را چنین کرد :
1- مشکلات حکومتی :
اعتماد طرف به حکومت که خود را دایه اسلام می داند.... عدم آموزش کافی به دانش آموزان و همچنین خانواده ها و افراد جامعه ... تحجر اسلام گرایان در آموزش و پرورش و جلوگیری از بحث های داغ روز که باعث شده مردم اعتماد خود را به هر چی آخونده از دست بدهند چرا که احساس می کنند انها از نسلی دیگرند و عمرشان به سر اومده و ومنصفانه نگاه کنیم ... روحانیت در حفط طراوت و به روز بودن دین ناکارآمد عمل کرده و جوابی برای مسایل امروز جهان ندارد از همجنسبازی بگیر تا موسیقی و حجاب ... نداشتن متفکرانی چون شهید مطهری که قدرت بحث با هر فرقه و گروهی از مارکسسیت گرفته تا سکولار را بدهند ... و تصورش رو بکنید وقتی خود سرمداران حکومت مورد اعتماد ما راست راست دروغ بگن و اسمش رو بذارن مصلحت و مماشات ...
امروزه به نام مدیریت تبلیغات چه بسیار کارها که ما به ظاهر مسامانان نمی کنیم :
حتی شرکت های دولتی مثل ایران خودرو هم در زمان آقای خاتمی در نمایشگاه بین المللی خودرو با این مدل فعالیت ها یکه تازی می کردند
و بعد برای جلوگیری از اون هم چاره ای جز زور به نظرمون نمی رسه ... صحبت و بحث و جدل که جواب نمی ده ،قدرتش رو هم که داریم پس می تازیم و ... و نه تنها چیزی درست نمی شه کاری می کنیم ک همه حالت تدافعی بگیرند :
مشکل که یکی دوتا نیست!
بعضی وقت ها با خودم می گم کاش جامعه ما اسلامی بود اما حکومتتش اسلامی بنود
2- مشکلات مهاجرتی و فرهنگی :
اگه کمی به تاریخ 50 سال پیش برگردیم متوجه می شیم که معمولا افراد شهرنشین از سطح حجاب و مذهب بیشتری برخوردار بودند تا در روستا ها و علت هم آگاهی از خطرات فراوانی بود که مخصوصا برای خانوم ها وجود داشت .در شهرها .. ولی در روستا ها حتی اگر همین امروز هم بروید متوجه می شوید که سر شالیزار زن و مرد ، دختر خاله و پسرخاله مثله چی تو هم میلولن و انگار نه انگار که ... البته مشکلی هم معمولا پیش نمی اید ولی امان از ان روزی که آدم هایی با چنین فرهنگی پا به شهر بذارند ... ! و این موضوع نه تنها در ایران بلکه در خیلی از کشورها وجود داره ... که تقابل فرهنگ ای جور و اجور موجب تصادم می شه!و حتی دیگه از اون مادربزرگ و پدربزرگ هایی هم که نصیحت های اون چنیینی بکنند هم خبری نیست!
3- مشکلات اجتماعی و عدم دقت ما به آن :
گزینه اول را که در یک برنامه کوتاه مدت نمی توان حل کرد ولی مشکلات فردی و اجتماعی خومون را خودمون با دونستن چندتا مطلب می تونیم بهبود بدهیم ... و مهم ترین مساله ای که در این حوزه به نظرم میرسه و اصلا لب کلامم همینه بحث قبح و حسن است !
ریختن قبح گناه : عادی به نظر رسیدن گناهان به مرور زمان و رفتن به تدریج به سمت آن
ریختن حسن گناه : عادی به نظر رسیدن کارهای خوبی که شاید قبلا با عشق و ایمان انجام می ایم
... قبح ...
بعد از ریختن قبح : همه چیز رو یک جور دیگر می بینیم و سعی می کنیم بدترین چیزها رو برای خودمون عادی جلوه بدیم همون چیزهایی که ادعا می کنیم و به انها مقید هستیم تا هیچ کس ما رو بی بند و بار و بی ریشه نداند و همون آموزه هایی که سالها شاید رعایت می کردیم و برایمان ملکه شده
بعد از ریختن حسن : دیگه یادمون می ره خوبی کردن رو ... زکات علم و کمک به دوستانمون رو ... و می رویم به سمت بی تفاوتی ... و یادمون می ره که اگه بتونیم کسی رو کمک کنیم و نکنیم هم گناه کردیم ... یادمون می ره امر به معروف و ترویج سنت های خوب و...
شبکه ای در ماهواره هست که خیلی معروفه و احتمالا کثرا می شناسنش به نام فارسی.وان که از صبح تا شب سریال ها و فیلم های دوبله می ده و افتخارش اینه که تمامی صحنه های مستحجن و حتی بوس ها را حذف می کنه ... ولی خطری که این شبکه ما و کوچکتر از ما ها رو تهدید می کنه بدتر از مستجن ترین شبکه هاست... می پرسید چرا ... ؟
چون حمله کرده به ریختن قبح بسیاری از گناهان ... از خیانت دایم مرد و زن به هم گرفته تا روابط بی هدف جوانها ... و گویا سریال های این شبکه موضوعی جز چنین مسایلی نداره ... تصورش رو بکنید دختر پسر 15و16 ساله ای می خواهند بشینن پای این شبکه ! دایما باید ببینه که یکی بود با دوست پسرش یا دوست دخترش بعد با هم خوش بودن و شنگول .... و .... و .... !
در هر صورت دونستن خط قرمز ها ما رو مصون از خیلی چیزها نمی کنه ... چرا که سیر به سمت خیلی از مسایل تدریجیست و با ریخته شدن آرام آرام قبح گناهان !
و این موضوع یکی از مسایل اثبات شده است که اگه خواستید می تونید در موردش از سایت زیر بخونید:
http://www.imamjawad.net/htm/far/library/akhlagh/falsafeh/hosn%20va%20ghobh/hosnwaghobh.htm
و یادمون باشه این خودمونیم که تعیین کنیم کجا باشیم و چه طور زندگی کنیم ...
و زیر خاک تنهاییم و تنها ... !
و باز من و تو می مانیم و سوالات بی جوابمان !
89/4/31
10:56 ع
و عکس ها ماندند و خاطره ها !
سلام بچه ها ... !
و خسته نباشید میگم به همه دوستانی که اومدند تو این گرما از راه های دور و نزدیک ...
و جا خالی با به همه کسانی که نتونستند بیایند ... که چیزه خاصی ها از دست ندادند ...
حجم تمام عکس ها با وجود تغییر اندازه ، کم کردن پیکسل و دوبار زیپ کردن مجموعا شد 9.6مگابایت ولی در هر حال مشکلی نیست هر کی میی خواد طبق قولی که دادم می تونم براش ایمیل کنم ... فقط در این کامنت های همین پست زود بگید ...
اما برای کسانی که دایال.آپ استفاده می کنند ... تعدادی از عکس های بامزه تر به نظر خودم را خاطره وار اینجا گذاشتم که می تونید ببینید
|
|
|
|
|
|
|
|
حوادث جالبی رو هم دیدیم ...
یک فقره درگیری با پلیس و گاز اشک آور شاید هم گاز فلفل که آخر هم نفهمیدیم برای چی پلیس اون جوان را تعقیب کرد
یک مسیر خاکی سربالایی که ماشین من رفت اما مال افشین ... افشین اون ماشین رو بنداز دور نه ترمز داره نه کمک فنر
جات خالی افشین از این طرف جاده خاکی رفتیم ولی ... فکرهای بیخود نکن ماشینم مثل آهو رفت بالا
... مشکل اینجا بود که راه رو دو تا ماشین بسته بودند و افتاده بودند به جون هم ... ولی خوب زود راه باز شد و ...
ما رد شدیم و باز ما نفهمیدیم دعوا دو تا خونواده سر چی بود!
و این بود آن چه گذشت !
که خوش گذشت!
پایان