قطبی؛ آدم باهوش و دوست داشتنی ای بود که قشنگ رگ خواب ما را پیدا کرد و بعد هم رفت.اینکه چرا رفت به گمانم بخاطر این بود که یکی می دانست ما ایرانی ها از عهد تیرکمان شاه تا حالا خوش استقبال و بدبدرقه هستیم.همیشه ستاره ها را می بریم به اسمان هفتم و مخلصم چاکرم می کنیم و اسطوره و قهرمانمان می شوند بعد یکهو معلوم نیست چرا قاط می زنیم و طرف را از آن بالابالاها با مخ پرت می کنیم پایین.دمده می شوند آدم ها برایمان.قطبی نمی خواست مثل استانکو یا آری هان یا برانکو یا ویه را یا علی پروین و... شبانه و در میان آه و ناله های توده های عاطفی کنارش بزنیم.
تو به محبوب ترین قهرمان های مقطعی این ملت نگاه کن...ببین مگرفقط مرگ به سراغشان بیاید که محبوب باقی بمانند.
از طرفی قطبی راز "به موقع بلند شدن از پای میز"را هم می دانست...اینکه زندگی یا سیاست یا ورزش مثل بازی شطرنج یا قماریست که تو باید بدانی چه وقت از پای میز بلند شوی.به هلموت کهل نگاه کن صدر اعظم آلمان که اینقدر به قدرت چسبید و کنار نرفت تا با پرونده ای به سراغش آمدند و ترتیبش داده شد.به مدل های ایرانی نگاه کن که چطور مثلا اقای x روزی قصد نمایندگی مجلس کرد یا ریاست جمهوری مجدد و نتوانست و به قولی بعضی ها به موقع از پای میز بلند نشدیاعلی دایی را نگاه کن که انقدر از تیم ملی کنار نرفت و نرفت که مردم و رسانه ها با آن تیتر ها و اس ام اس ها کنارش زدندو تازه کاسه شکست های جام جهانی را هم سر او شکستند انگار نه انگار همین ها بودند که سالها انقدر "دایی...دایی"کردند که فکر نکنم هیچکس دایی خودش را اینجور صدا کند....
از آنسو حکایت آنها که به موقع از پای میز بلند می شوند روایت امثالy است . ببین که هرچه برخی می گویند طی این سالها باز نگشته چون احتمالا به موقع از پای میز بلند شدن را راز محبوبیت مدام می داند.نه اینکه قصد مقایسه باشد اما نلسون ماندلا هم به موقع کنار رفت و محبوب ماند.حتی بوریس یلتسین هم که روس ها دلخوشی از او نداشتند فقط بخاطر اینکه در کریسمس 2000از میز قدرت دل کند بخشوده شد...
قطبی حتما این ها را می داند...می داند اگر مرحوم دهداری و یا تختی هم الان زنده بودند این ارج و قربی که در دل ما دارند نداشتند...چنان که دهداری را هم مردم به روزگاری با گلوله های برفی بخاطر یک شکست شرمنده کردند....
مرحوم دهخدا که در امثال و حکم آورد"پهلوان زنده را عشق است"؛باید برهان خلفی هم می زد که در ایران اماپهلوان و قهرمان مرده را عشق است.ما قهرمان هایمان را زود دمر می کنیم...بعد مرثیه خوان های قابلی هستیم که می خوانیم:"یاد آر ؛ز شمع مرده یاد آر...".