بالاخره 27 ژوئن 2008 (7 تیر 1387) زمان خداحافظی بیل گیتس 52 ساله یکی از بنیانگذاران اصلی مایکروسافت با بزرگترین شرکت نرمافزاری دنیا فرا رسید. یک سال قبل، یعنی در جولای 2006 بیل گیتس اعلام کرده بود، برای گسترش فعالیتهای بشردوستانه خود در بنیاد خیریه «بیل و ملیندا گیتس» قصد دارد در سال 2008 با مایکروسافت خداحافظی کند.
اکنون زمان این خداحافظی فرا رسید و در ماه اوت 2008 دنیای انفورماتیک شاهد یک واقعه تاریخی شد. بیل گیتس رئیس غول نرمافزاری دنیا با 76 هزار کارمند در 102 کشور دنیا و با حدود 52 میلیارد دلار گردش مالی سالانه، این شرکت را به دستان استیو بالمر، مدیر اجرایی مایکروسافت سپرده و خود با این شرکت وداع میکند.
همانطور که گفته شد، بیل گیتس قصد دارد پروژه ای با عنوان «نجات دنیا» را با هدف کمک به کشورهای جهان سوم در بنیاد خیریه بیل و ملدیندا گیتس اجرا کند.
این بنیاد برای مبارزه با مالاریا، گرسنگی و حرکت به سوی توسعه، 63 میلیارد دلار برای کمک به کشورهای درحال توسعه در نظرگرفته است. بیل گیتس کسی که مایکروسافت را با آرزوی قرار دادن یک PC روی هر میز و در هر خانه، بنا نهاده بود، کار تمام وقتش را دراین شرکت رها کرد تا به فعالیتهای بشردوستانه خود بپردازد. در جشنی که به مناسبت خداحافظی او برگزار شد، 800 نفر از کارمندان مایکروسافت که با قید قرعه انتخاب شده بودند حضور داشتند. او در جریان این جشن گفت: مایکروسافت از محدود کمپانیهایی است که با یک رویا شروع شد: رویای مهم کردن نرمافزارها. رویای وجود داشتن کامپیوترهای شخصی. اینها آرزوهای من و پل آلن بودند که زمانی خیلی احمقانه به نظر میرسیدند. گمان نمیکنم روزی در زندگی من وجود داشته باشد که بدون فکر کردن به مایکروسافت و کارهای بزرگی که میتوان به کمک آن برای جهان انجام داد، گذشته باشد. پل آلن کسی بود که با بیل گیتس و در یک گاراژ کوچک درسال 1975برای راهاندازی چیزی که اکنون مایکروسافت نامیده میشود، همکاری کرد.
او در جریان این جشن دوستانه گریزی نیز به خاطرات گذشته می زند: یادم است که من و استیو (بالمر) یک شب کامل با هم نشستیم و فکر می کردیم که آیا ممکن است روزی یک کمپانی مایکروسافت یا هر کمپانی دیگری یک میلیارد نسخه فروش داشته باشد. این عدد خیلی زیادی است! من آن چیزهایی را که بعضیها فکرمیکنند مایکروسافت در آنها پیشرفتی نداشته است، دوست دارم. بله، ما اشتباه هم میکنیم. اما بر میگردیم و از اشتباهاتمان درس میگیریم. بسیاری از موفقیتهای امروزما ازهمین طریق به دست آمدهاند.
در یکی از سالها، من ایمیلی به یکی از روزنامهها فرستادم و از آنها پرسیدم چگونه ویندوز میتواند بهتر باشد؟ و آنها جواب دادند که این قسمت از ایمیل واقعاً برای شان تکاندهنده بوده است! من نیز در جواب گفتم: شما فکر میکنید من تمام روز چه کار میکنم؟ ارسال ایمیلهایی مثل این، کار هر روز من است!
برای من، بعد 33 سال، این تغییر خیلی بزرگی است. من معتادم به اینکه به مایکروسافت بیایم. بعضی روزها بچهها را در ماشین سوار میکنم تا به مدرسه برسانم شان، ولی وقتی که شروع به رانندگی میکنم، فکرم مشغول کارهایم در مایکروسافت میشود و به سمت آنجا حرکت میکنم، تا این که آنها به من میگویند: «چرا داریم به مایکروسافت میرویم؟» و من دوباره فرمان را به سمت مدرسه کج میکنم!
مطمئنم که یک روزی در همین ماه آینده، در حالی که غرق در افکارم برای توسعه دادن نرمافزاری هستم، به طور اشتباهی به طبقه پنجاهم (اتاق قبلیم) میروم و از آنجا به طبقه پایین (اتاق جدیدم) بر میگردم و بالاخره به خاطر این حواسپرتیها از مایکروسافت اخراجم خواهند کرد!
برای دیدن صحبت ها جالب دو مهندس حذاب یعنی عمو استیو (بالمر) و عمو بیل کلیک کنید ...