سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

88/1/31
11:56 ع

تو اوج غم و غصه هام .. نمی دونم چرا یه دفعه دلم هوای یه آرامش قدیمی رو کرد ...

تو اون لحظه حس کردم که الان فقط فقط به تو احتیاج دارم ...

قبل از اینکه بخوابم تو رو آرزو کردم ..

با چشمای خیس خوابم برد ..

دلم آروم گرفت وقتی ..

وقتی آرزوم خیلی زود برآورده شد ..

وقتی خوابت رو دیدم ...

وقتی آغوش گرم و شونه های مهربونت برام بهترین آرام بخش بود ..

و بهتر از همه وقتی بود که این رویای شیرین تموم نشدنی با وجود خود تو تعبیر شد ..

وقتی که با صدای زنگ تلفن تو از خواب بیدار شدم ...

اینا قصه نبود! شعار نبود! یه سری حرف های قشنگ و تکراری هم نبود! اینا معنی واقعی دوستی بود که هیچ وقت هیچ وقت ترس نبودنش رو نداشتم و هر وقت اراده کردم پیشم بوده ...

بعضی وقتا هیچی به اندازه یه دوست قدیمی فابریک نمی چسبه!

موافقی؟!

Hello .. 4 ever .. 4 U .. my lovely BFF …

 

شاید یه غم کهنه است که پای ثابت روزگار ما شده!

چند تا عضو ثابت داره، یه عالمه هم عضو الالبدل!  ولی اگه همه اعضای اصلی و فرعی و ثابت والالبدل هم جمع بشن، حتی اگه این پای ثابت بره از تو کوچه پس کوچه های غم و غصه واسه من نفر جمع کنه ... عمرا بتونه با وجود اونایی که پشت من هستن، داغونم کنه!

بارها و باره به این نتیجه رسیدم که خدا خیلی منو دوست داره -گوش شیطون کر-

اصلا بعضی وقتا یه جوری هوای منو داره که خودم هم می مونم!  یکی از بهترین نعمتایی که هر کسی می تونه داشته باشه، نعمت داشتن دوستای خوبه! که تو این زمینه کرامت خدا اینقدر شامل حال من شده که هیچ وقت در بدترین شرایط هم احساس تنهایی نکردم – هر چند که معمولا در بدترین شرایط تبدیل به غیرقابل تحمل ترین آدمها می شم، بازم هیچ وقت تنها نبودم!

البته خدا همیشه در اوج وفور نعمت، برای درک بزرگی نعامتش کاری می کنه با تجربه بعضی تلخی ها، قدر نعمتهاش رو بیشتر بدونی .. بعضی وقتا، بعضی تجربه ها لازمه! بعضی وقتا لازمه که تو انتخابت اشتباه کنی تا ...

ولی وجود دوستای خوب اونقدر با ارزشه که تلخی خیلی از تجربه ها خیلی زود کمرنگ می شن!

یه دوستی امروز دوست رو برام به یه شکل قشنگی معنی کرد: "دوست یعنی آرامش! "

و من نظر موافقم کاملا مساعده ...

و من امروز با یه آرامش قدیمی به یه آرامش دوست داشتنی رسیدم

این آرامش قدیمی برام خیلی عزیزه .. شاید توی سال یکی دو بار بیشتر نبینمش، شاید ماهی 1 بار با هم حرف بزنیم، ولی اینقدر به هم نزدیکیم که ...

اگه بخوام در موردت حرف بزنم باید طومار بنویسم ... و از نظر خیلیا شاید شعار بدم ...

کیمیاگر من، هیچ می دونی با اضافه کردن عنصر ید (همون I2 دوست داشتنی) به هیدروکسید سدیم (NaOH)   چه کردی؟!

داغونش کردی! یه انفجار دوباره .. یه ماده جدید .. فکر کنم دوباره ساختیش .. شایدم خواصش رو تغیر داده باشی .. خواصش رو تقویت کرده باشی ...

همه دوستام رو دوست دارم .. و هر کدومشون رو یه جور دوست دارم .. و هر کدومشون یه جور خاصی برام عزیزن .. ولی امروز دوست داشتم واسه تو بنویسم ...

فکر کنم 8-9 سالی هست که با هم دوستیم ... اگه بخوام از دوستیمون حرف بزنم واسه بقیه می شه شعار .. واسه تو هم می شه توضیح واضحات !

پس بذار یه چیز رو فقط بهت بگم ...

شاید تو تنها کسی باشی که هیچ وقت از خداحافظی کردن با تو نمی ترسم و نگران این نیستم که این خداحافظی سلام دوباره ای رو به دنبال نداشته باشه!   

با وجود همه تضادها که از روز اول وجود داشتن، می دونم اگه تا چندماه دیگه اگه فرسنگ ها هم از من دور بشی اصلا احساس دلتنگی نمی کنم چون می دونم هر وفت احساست کنم و اراده کنم، برای من همیشه هستی ...

دقت کردی هر کس من و تو رو با هم می بینه می فهمه که جقدر واقعی هستیم! حتی اون پیرمرد خرگوش فروش هم اینو فهمیده بود! یادته؟! .. چقدر به هم نزدیکیم ... چقدر شبیه ... حتی اگه ...

آره ...

خیلی دوریم ... ولی به شدت نزدیک ...

یه قولی بهم می دی؟!

هر وقت خواستی بری (قراره من برات دعا کنم دیگه؟! پس میدونی که همه چیز درست می شه و حتما می ری .. به دعای من شک نداری که؟!)  هر وقت خواستی بری، تو وسایلت یه جا هم واسه چمدون من بذار (نه خیلی بزرگ نیست، تو یه کوچیک خلاصه اش می کنم)

نمی دونی چه خوابی واسه اون چمدون دیدم! رسما سوپروایزر می شی! چون قراره وقتی رسیدی .. بازش کنی، یه چمدون خاطره می سازم برات که وقتی اون ور دنیا رسیدی و درش رو باز کردی ...

ای پی 1: اسلیم جونم، نظرت چیه که اون شخصیت شماره 6 (آفتابه، هاله ...) چه جوری سعادت رو از خودش دور کرد!

ای پی 2: حاج خانوم هم امروز کلی ما رو دگرگون کرد .. با اون خنده هاش !!!! گفتیم می ری مکه آدم می شی! پس کی؟! الکی دلمون رو خوش کرده بودیما ! مکه رفتنت هم به آدمیزاد نرفته!!

ای پی 3: هرچقدر غم و غصه این چند وقته زیاد ابراز وجود کردن، به جاش امروز خبرای خوب هم خیلی زیاد بود! هر چند واسه من نبود ولی وجدانی خوشحال کننده بود کلی!  سید می خرم برات عزیز دلم ...!

ای پی 4: شکلات تلخت چقدر شیرین بود برام! راست می گیا! احساس می کنم خیلی بزرگ شدیم!

ای پی 5: من همیشه بهت افتخار می کنم BFF همیشگی من ...


مشخصات مدیر وبلاگ
 
Brave Heart[0]
 

این یه وبلاگ گروهیه که متعلق بچه های کامپیوتر واحد تهران میباشد.


لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ